آمیختگی دین و سیاست مبنای فکری امام

پژوهشگر و محقق دینی و یهود شناسی نوشت: مبنای فکری حضرت روح الله الموسوی الخمینی(ره) ،بر پایه اندیشه آمیختگی دین و سیاست استوار است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی«سلام کمیجان»؛ حجت‌الاسلام و المسلمین منصور صابری در خصوص مهندسی حکومت دینی نوشت: حکومت دینی بر اساس مبانی دین تشکیل می‌شود و برخلاف حکومت های غیر دینی مشروعیت دارد و آراء مردمی منجر به مقبولیت حکومت دینی می‌شود.

در پاسخ به این سؤال که افراد در رأس حکومت، آیا مقبولیت و مشروعیت داشتند؟ باید گفت: مشروعیت را دین و خدا به حکومت‌ها می‌دهد و مقبولیت را مردم می‌دهند.

یکی  از اساسی ترین سوالات پیرامون قلمرو دین مطرح می‌شود، ارتباط بین دین و سیاست است و نظریات مختلف در این عرصه وجود دارد. کتاب حکومت اسلامی و ولایت فقیه مرحوم علامه مصباح یزدی به بهترین وجه به آن پرداخته است. 

سه دیدگاه در افراد صاحب نظر مطرح شده است، یک دیدگاه تضاد دین و سیاست است که می‌گوید بین اینها سنخیتی وجود ندارد و هر کس وارد حوزه سیاست شود بی دین است و کاملا سیاست را کنار گذاشته و دین را جدا می‌دانند. 

دیدگاه دوم نظریه سکولار دارند و جدایی دین از سیاست است که منظور تضاد نیست منظور این است که تضاد و تقابل با هم ندارند و نیازی نیست در کنار هم باشند و علمی دین فقط مرجعیت دینی را دارند و نباید با عنوان مرجعیت سیاسی به مردم معرفی شوند و کنار هم باشند.

و امور مادی و اقتصاد و فرهنگ اجتماعی و روابط بین الملل را دانشگاهیان در دست داشته باشند.
اولین چالش همین مسئله است که با نظریه لیبرال غربی با هم آمیخته شده است.

عبدالکریم سروش میگوید: سکولاریسم یعنی کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت مردم، آنگونه که به عنوان مثال، نماز جمعه بر اساس نظریه سکولار، یعنی هر دو خطبه باید عبادی باشد و مسائل روز و مشکلات جامعه نباید مطرح شود، نماز بدون سیاست یعنی اسلام آمریکایی و اسلام عربستان و کویت و…، حق اعتراض و نقد هم  ندارند. 

 ماکس وبر جدا بودن جامعه دینی از جامعه سیاسی یعنی دولت حق دخالت در امور دینی مردم را ندارند و کلیسا حق دخالت در امور سیاسی را نداشته باشند و این یعنی همان نظری که می‌گفت حکومت وظیفه ای در بهشت بردن مردم ندارد. 

 دیدگاه سوم که مبنای فکری حضرت روح الله الموسوی الخمینی(ره) است ،بر پایه اندیشه آمیختگی دین و سیاست استوار است، تمام معضلات حکومت پهلوی، این بود که حکومت کاملا سکولار بود و بعد تبدیل به حکومت ضد دینی می‌شود،  وحتی به جایی می‌رسد که ده سال تمام تکایا و مساجد و روضه ها تعطیل بوده است. 

 در زمان پهلوی دوم هم مجالس مذهبی محدودو بعضاً تعطیل می‌شوند واز طرفی هم  آخوندهای درباری وطن فروش را می‌آورد و از حکومت پهلوی تمجید کنند دین را به مردم اشتباه بفهمانند و اینگونه تبدیل به حکومت ضد دینی میشود
مسئله مهمی  که مردم باید بدانند این است که حکومت پهلوی یک حکومت کاملا سکولار بوده است. 

سکولاریسم به دو نوع سنتی و مدرن است.

سکولاریسم سنتی از بدو رحلت پیغمبر شروع می‌شود و ماجرای سقیفه که علی(ع) که امام  جامعه است خانه نشین می‌شود. 

به گفته شهید مطهری انحراف خلافت از مسیر اصلی خود، باعث می‌شود حکومت به پوسته بی مغزی تبدیل شود و مغز آن از بین رفته و سیاست از دیانت جدا شود‌ واین اتفاق بعد از رحلت نبی مکرم اسلام افتاد.

اما فرهنگ سکولاریسم مدرن از غرب آمد و در جنگ جهانی اول و دوم اوج گرفت به خصوص در کشورهای اسلامی این تفکر رشد کرد که روحانیون به کار خود باشند و اجازه بدهند که سیاستمداران تحصیل کرده در غرب در امور سیاسی ورود کنند. 

سکولاریسم و تفکر و مستشار نظامی و اقتصادی از غرب آوردند برای تسلط و چپاول منابع کشور و نه اینکه وضعیت را درست کنند. 

 نمونه آن آوردن یک گروه مستشار اقتصادی از آمریکا بودکه امور مالی ایران را مدیریت کنند.
آرتور میلسپو تیمش ۳سال برای اصلاح مسائل مالیه ایران آمدند ولی کاری نکردند.
او در کتاب آمریکایی‌ها در ایران می‌نویسد که حکومت پهلوی یکی ازفاسدترین حکومت‌هایی بود که دیده‌ام. 

۲۴ سال قبل از انقلاب از دنیا رفته و در دوران پهلوی دوم کتاب را نوشته است و در آن از دولت پهلوی دوم به مراتب فساد بالاتر از پهلوی اول است.

پایه اولیه حکومت دینی توحید است و لااله الا الله عامل پیروزی است و مقام معظم رهبری در باره توحید می‌فرماید یعنی فرمانده شما خداست و کسی حق فرماندهی ندارد.

سوال دیگری که مطرح میشود این است که ائمه اطهار جانشینان پیغمبر اکرم بودند و وظیفه شان تشکیل حکومت است و پیغمبر اکرم حکومت تشکیل داد و چرا ائمه حکومت تشکیل ندادند و اقدام هم نکردند و امام صادق و باقر برای تشکیل حکومت قیام نکردند و امام حسین علیه السلام می دانند که قیام منجر به تشکیل حکومت نخواهد شد؟؟
پاسخ این است که حکومت دینی حکومت تحمیلی نیست، بلکه مردم خودشان باید انتخاب کنند. 

به گفته شهید مطهری انحراف خلافت از مسیر اصلی خود، باعث میشود حکومت به پوسته بی مغزی تبدیل شود و مغز آن از بین رفته و سیاست از دیانت جدا شود‌ و این اتفاق بعد از رحلت نبی مکرم اسلام افتاد.

اما فرهنگ سکولاریسم مدرن از غرب آمد و در جنگ جهانی اول و دوم اوج گرفت به خصوص در کشورهای اسلامی این تفکر رشد کرد که روحانیون به کار خود باشند و اجازه بدهند که سیاستمداران تحصیل کرده در غرب در امور سیاسی ورود کنند. 

سکولاریسم و تفکر و مستشار نظامی و اقتصادی از غرب آوردند برای تسلط و چپاول منابع کشور و نه اینکه وضعیت را درست کنند. 

 نمونه آن آوردن یک گروه مستشار اقتصادی از آمریکا بودکه امور مالی ایران را مدیریت کنند
آرتور میلسپو تیمش ۳سال برای اصلاح مسائل مالیه ایران آمدند ولی کاری نکردند.
او در کتاب آمریکایی‌ها در ایران می‌نویسد که حکومت پهلوی یکی ازفاسدترین حکومت هایی بود که دیده‌ام. 

۲۴ سال قبل از انقلاب از دنیا رفته و در دوران پهلوی دوم کتاب را نوشته است و در آن از دولت پهلوی دوم به مراتب فساد بالاتر از پهلوی اول است.

پایه اولیه حکومت دینی توحید است و لااله الا الله عامل پیروزی است و مقام معظم رهبری در باره توحید می‌فرماید یعنی فرمانده شما خداست و کسی حق فرماندهی ندارد.

سوال دیگری که مطرح میشود این است که ائمه اطهار جانشینان پیغمبر اکرم بودند و وظیفه شان تشکیل حکومت است و پیغمبر اکرم حکومت تشکیل داد و چرا ائمه حکومت تشکیل ندادند و اقدام هم نکردند و امام صادق و باقر برای تشکیل حکومت قیام نکردند و امام حسین علیه السلام می دانند که قیام منجر به تشکیل حکومت نخواهد شد؟؟
پاسخ این است که حکومت دینی حکومت تحمیلی نیست…بلکه مردم خودشان باید انتخاب کنند…

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 1 =