۴دانشجو معلم شهید کمیجانی در آینه تصویر

رئیس بنیاد شهید شهرستان کمیجان گفت: از سه هزار و ۹۷ دانشجوی شهید دوران دفاع مقدس، ۴ شهید دانشجو معلم کمیجانی هستند.

رئیس بنیاد شهید شهرستان کمیجان گفت: از سه هزار و ۹۷ دانشجوی شهید دوران دفاع مقدس، ۴ شهید دانشجو معلم کمیجانی هستند.به گزارش پایگاه خبری تحلیلی« دیار آفتاب»؛ به نقل از«سلام کمیجان» روح الله رحیمی رئیس بنیاد شهید شهرستان کمیجان گفت: با هدف تبیین اهداف و آرمان‌های دانشجویان شهید، در تقویم رسمی کشور ۱۶ دی ماه با نام روز شهدای دانشجو نام‌گذاری شده است.

هرساله روز ۱۶ آذر به یاد سه دانشجو که در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته می‌شود.وی بیان کرد: شهدا به این باور رسیده بودند که انقلاب اسلامی می تواند در تغییر مناسبات جهان، دفاع از مردم آزادی خواه، اشاعه انسانیت و حقیقت موثر باشد.

وی تصریح کرد: از سه هزار و ۹۷ دانشجوی شهید دوران دفاع مقدس، ۴ شهید دانشجو معلم کمیجانی تقدیم این نظام و اسلام شده‌ است.شهید قربانعلی غلامحسینی، شهید محمدرضا اتابکی، شهید حسین خسروبیگی، شهید محمدرضا حاجیلو ۴ شهید دانشجوی معلم از شهرستان کمیجان هستند.

شهید «محمدرضا حاجیلو»:«نگران من نباشید اینجا گوشه‌ای از بهشت است».

محمدرضا در بهار سال ۱۳۶۳ از جبهه به وفس بازگشت، دیپلمش را گرفت و پس از شرکت در آزمون سراسری برای سومین بار عازم جبهه شد. او در رسته‌ی رزمی، دلاور مردی کار آمد شده بود و با روحی سرشار از پای مردی و رشادت، تمام توان خویش را در راه هدف والایش نهاده بود. وقتی خبر رسید که در رشته‌ی ادبیات مرکز تربیت معلم گرمسار قبول شده است خیلی خوشحال شد زیرا تلاش در سنگر تعلیم و تربیت را دوست داشت و کار معلمی را با روحیه خود سازگار می‌دید. همیشه می‌گفت: «جبهه یک دنیای دیگر است» او در یکی از نامه‌هایش برای پدرش نوشته بود: «پدر و مادر عزیزم، برادران و خواهران مهربانم سلام. امیدوارم حالتان خوب باشد، دلم برایتان تنگ شده است، هر وقت برای مراسم به حسینیه می‌روم دعایتان می‌کنم. نگران من نباشید اینجا گوشه‌ای از بهشت است و بهترین بندگان خدا اینجا هستند عاشقانی مخلص و صادق که در نگاهش صداقت و ایمان موج می‌زند و زلال عشق و اخلاص می‌جوشد…. با شروع عملیات والفجر ۸، در شب ۲۱ بهمن سال ۱۳۶۴هم نوا با امواج خروشان اروند، فاتحانه‌اش در فاو جاری شد. این منطقه استراتژیک در نخستین تک دلاورمردان فتح شد. دشمن سال‌های سال از همین منطقه، دشنه‌ی خونینش را بر قلب دشت‌های نخل و سپیدار فرود آورد. شب ۲۷بهمن‌ماه بود یکی از همرزمانش می‌گفت: «او آن شب حال غریبی داشت. حرف‌های پدر را هنگام خداحافظی برایم بازگو کرد: «پسرم مدرکت را بگیر بعداً به جبهه برو» و پاسخ خود را که گفته بود: « چه مدرکی بالاتر از پیوستن به حق» کنار نیزار وضو گرفت و به نماز ایستاد بعد در حالی که اشک شوق از چشمانش جاری بود با خدای خویش به نجوا نشست، و بعد وصیت‌نامه‌اش را به یکی از امدادگرها که مجروحی را به پشت جبهه منتقل می‌کرد سپرد.

شهید «حسین خسروبیگی»

«آگاه باشید که مردن زنگ و آهنگ بیدار باش برای هوشیاران و دانایان است.»»

شهید دانشجو معلم حسین خسروبیگی، نام پدر او مرتضی و متولد ۱۳۴۷/۰۵/۰۵ و ۱۳۶۷/۰۱/۲۴ در شلمچه، عملیات کربلای پنج، محل دفن گلزار شهدای روستای خسروبیگ است به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

«« فرازی از وصیت نامه شهید »»

ای دانشجو معلمان هویت راستین خویش را بشناسید.

ای جویندگان حقیقت ای عاشقان اباعبدالله الحسین ای کسانی که در دل آرزوی یاری حسین را دارید شهدا را بشناسید ، راه شهدا را بشناسید که اگر دنباله روی راه شهدا شدید مسیر حق و مسیر مولایمان را گم نمی کنید

اگر راه شهدا را بشناسید همانند آنان سوار سفینه النجاه حسین (ع) شده اید.

شهید حسین خسروبیگی این دانشجو معلم که راههای آسمانی را به خوبی فراگرفته بود در شلمچه به شهادت رسید و خون به زمین ریخته وی در این صحرا باعث سرفرازی همشهریان و معلمان و تقدس خاک شلمچه شد.

شکر خداوندی را که خلوت عارفان و عاشقانش را به نور یقین و محبت و عشق خداوندی منور کرد و روح و جسم بندگان حقیقی اش را به تقوی و ایمان و عبادت آذین بست. حمد و سپاس معبودی را که مرا از آفات و بلاها مصون داشت.

محبت مرا در قلب پدرو مادر قرار داد تا به تربیت من همت گمارند و نعمت فکر و دانش را به من عنایت فرمود و مرا به صراط خویش هدایت .کرد پدر عزیزم از این که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم خیلی ،متاسفم امیدوارم مرا ببخشید. از دوستان و آشنایان طلب حلالیت کنید از هم کلاس هایم می خواهم وقتی معلم ،شدند سربازان خوبی برای امام زمان ( عجل الله تعالى فرجه الشریف ) تربیت کنند.

از همکاران عزیز می خواهم که آینده مملکت را که می گیرند دانش آموزان را خوب تربیت نمایند و در خط امام آنها را به پیش ببرند باشد که در آینده سربازانی برای امام زمان (عج) باشند هرگز مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند فرموده اند بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی می خورند.( قرآن کریم).۱۳۶۷/۱/۶

شهید «قربانعلی غلامحیسنی»

«طلب شهادت و دفاع از وطنم را به ماندن و تدریس ترجیح می دهم»

شهید «قربانعلی غلامحیسنی» در تاریخ ۱۳۴۸/۱۱/۱۰ در شهر میلاجرد از توابع شهرستان کمیجان چشم به جهان گشود

وی بعد برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان در شهر کمیجان، رشته ی علوم دینی و عربی را انتخاب و شوق زیاد به تحصیل باعث شد تا ایشان در آزمون ورودی دانشگاه شرکت و سرانجام بر اثر تلاش های وافر ایشان در راه علم و تحصیل باعث شد که در همان رشته ی دینی و عربی در تربیت معلم استان تهران قبول و به این دانشگاه راه پیدا کند.

همزمان با تحصیل در مکتب خانه ی روستا که در آن سواد قرآنی هم آموزش داده می شد شرکت و علاوه بر فعالیت ها به پدر خویش در امور کشاورزی و شیشه بری(شغل پدر) و… کمک می کرد.

شهید پس از اتمام دانشگاه در حالی که در مهر ماه مجوز تدریس داشتند، در سن ۱۹ سالگی و در تاریخ ۱۳۶۷/۰۴/۱۵ عازم اسلام اباد و درعملیات مرصاد ۱۳۶۷/۰۵/۰۵ بر اثر برخورد ترکش به صورت وی، با قلبی سرشار از عشق به مقتدای خود امام حسین(ع) به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند.

یکی از دوستان شهید، به نام حسین غریبی می گوید: وقتی شهید غلامحسینی عزم حضور در جبهه داشت به من گفت: «حسین الان اسلام به ما نیاز دارد».«بایدبه تکلیف شرعی و امر امامان عمل کنیم، برای پیروزی حق و نابودی باطل باید به جبهه برویم و تاآخرین لحظه بجنگیم»

قسمتی از وصیت نامه شهید قربانعلی غلامحسینی:

پیام من به ملت ایران این است که پشتیبان انقلاب و پیرو خط امام و امت باشید و احترام خون شهیدان را نگه دارید، از خواهران گرامی و شهید پرور می خواهم که با حجاب خود مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بکوبند و به پیام سیده زنان عالم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عمل کنند.

«شهید محمد رضا اتابکی»

«مسافر ملکوتم نه در حضیض جهانم *** یگانه طایر قدسم رحیل باغ جنانم»

شهید محمدرضا اتابکی فرزند یداله به سال ۱۳۴۸ در شهر میلاجرد تن خویش از ظلمت عدم رهانید و به وادی دنیوی و روشنایی درآمد و کسوت تدریس از تن به درکرد و صلوت نبرد به تن کشید. به جدال کفر خروشید و به عنوان بسیجی از سوی لشگر ۱۷علی بن ابیطالب(ع) رهسپار دشت خون و قیام گردید.

این شهید والامقام کتم دل گشوده و چنین دُرّ افشانی می کند: «از تو پدر عزیزم خواهشمندم که اگر من لیاقت داشتم تا به شهادت برسم زیاد ناراحت نباشید و خداوند را شکر نمائید که فرزند خودت را در راه اسلام هدیه داده ای و این افتخار بزرگ بر تو می باشد». آوای شهادت باعث رفع درجات گردید. سرانجام دل شوریده این سیمین عذار دلداده یار به تاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ در شلمچه در عملیات کربلای۵ زیر گلوله باران اصحاب فیل به راه شهادت گسیل آمد و به آرزوی دیرینه اش نیل.

در وسعت خرمن عزت و عفت شهید همین جمله ماندگار از او ما را بس که «العاقل یکفی بالاشاره»

«حکمت و فلسفه خلقت پلک بر دیدگان آدمی این است که آن را با گذاشتن بر روی هم چون سپری در مقابل تیر شیطان قرار دهد تا گوهر شریف خویش را مصون از بی حیایی و هرزگی چشم بدارد»

خاطره پدر شهید: با آغاز جنگ بنده ابتدای امر بخاطر اینکه تک فرزند پسرمان بود چندان رغبتی به خواسته اش جهت اعزام نشان نمی‌دادم و لیکن سخنهای حکمیمانه و عالمانه اش چنان جذابیتی در دل آفرید که بی هیچ واکنشی رضایت دادم. «پدرم امام خمینی تنهاست و اگر چون منی نرود پاسخ ما در قبال سوال آیندگان که چرا امام را تنها گذاشتی؟ چه خواهد بود».

شهید انس و الفتی زاید الوصف با جبهه داشت، پروانه وار در بذل جان بر حلقه شمع وجودی جانان بی تابی می کرد چندی پیش شهیدم را به عالم خواب در باغی باشکوه و نورانی رؤیت نمودم، در منقبت و وصف او، حضرت حجه بن الحسن (عج) لب به سخن گشود، جمله آخرینش بهت و حیرت را روانه هستی ام ساخت: پدر جان غصه مخور، من نویسنده و کاتب امام زمان(عج) هستم.

شعر شهید محمدرضا اتابکی

مسافر ملکوتم نه در حضیض جهانم * یگانه طایر قدسم رحیل باغ جنانم، به عقل و حکمت خود بسته ام دو چشم سرم را * که هرزه راه نیابد به ملک اطهر جانم، کشیده رخت شهادت به پیکرم گل نرگس * مخور تو غصه پدر کاتب امام زمانم، ز تیر و ترکش این دشمن زبون نهراسم * که قلب دشمن بعثی به نور دل بدرانم،  همای بخت من اکنون به سر رسیده که اینسان *** به بال عشق و شهادت به اوج در طیرانم

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 + چهارده =